مِهر و ماه

روانشناسی _ اجتماعی

مِهر و ماه

روانشناسی _ اجتماعی

مردمی با سینما نا آشنا

                          مردمی با سینما نا آشنا

 

می خواستم عکس بگیرم اما امکان نداشت.زنان روبند به صورت بسته اند، آنهایی هم که روبند ندارند با ظاهری نا مرتب درعبورومرور هستند.فرقی نمی کند، دخترباشد یا پسر،کودکانشان بدون کفش درکوچه وخیابان می دوند؛ گویی تا به حال از شهرشان آن طرفتر نرفته اند.مرمانی با اغلیت مذهبی. جلوی در ورودی مسجد ماموران امنیتی وانتظامی ایستاده اند تا هنگام ورود به مسجد بازرسی بدنیشان کنند.آمبولانس هم آنجاست.این کارهرروزشان است برای جلوگیری از حملات انتحاری. بوی ماهی صید شده ازنزدیکی ساحل به مشام می رسد.کمی جلوترآبهای عمان پیداست. آسمان به غروب نشسته ؛ماهیگیران کنار ساحل مشغول وارسی لنجهاشان هستند. شبها به دریا میروند وصبح بازمیگردند.کنارک شهرستانی کوچک درنزدیکی چابهار.اغلیتی سنی مذهب با آداب و رسوم خاص خود؛ متاسفانه کودکان برای امرارمعاش مجبور به کار کردن هستند. سطح سواد و تحصیلات چندان مهم نیست.مردمی با سینما نا آشنا وکودکانی که نمی دانند شهربازی چیست.زنان به کمترین وناچیزترین حقوق خود قانع اند ؛چقدردردناک است این شهر، گویی زخمی عمیق بر پیکره اش نشسته، شاید برای من غیر بومی دردناک تر باشد تا ساکنان اینجا .